هیچ چیز به جز خدا عبادت نمی شود!


ابن عربی یک قاعده ی کلی را با استناد به آیه ای از قرآن مطرح می کند. آیه این است:
و قضى ربک أن لا تعبدوا إلا إياه .(اسرا-23)
پروردگارت حکم کرده که جز او را نپرستید. تفسیر ابن عربی از آیه ی شریف این است که به طور کلی عبادت هر چیزی در حقیقت عبادت خداست. بنابراین هر کس هر چه را بپرستد، در واقع خداوند را عبادت کرده است؛ یعنی این حکم خداوند، تکوینی بوده و تخلف از آن امکان ندارد. عبارتش این است:
فما عبد غير الله في كل معبود(فصوص الحکم-72)
پس در (عبادت) هر معبودی، جز خدا عبادت نشده است.

قیصری که معروف ترین شارح فصوص الحکم است، در شرح این عبارت می گوید:
إذ لا غير في الوجود.(شرح فصوص الحکم-143)

چون اصلا غیری در وجود نیست.

او سپس توضیح می دهد که عبادت کنندگان خدا در درجات مختلف هستند: یکی چوب و سنگ را عبادت می کند؛ چون تنها آنها را مظهر و مجلای حق می بیند. اما دیگری که در درجه ی بالاتر است، تجلی خدا را خلاصه در بت های سنگی و چوبی نمی کند و او را در همه مظاهر هستی عبادت می کند؛ چون همه چیز را «او» می بیند!
ابن عربی و شارحش قیصری، در ادامه تفسیرشان از آیات سوره نوح میگویند:
قوم نوح با عبادت بت ها در طریق سلوک إلى الله قطع مقامات کردند تا در دریای علم و معرفت به خدا غرق شدند:
“مما خطيئاتهم” فهي التي خطت بهم فغرقوا في بحار العلم الله و هوالحيرة (فصوص الحکم-73)مقصودش این است که کلمه ی «خطيئات» در آیه شریفه قرآن از « خُطو» به معنای گام برداشتن گرفته شده است؛ یعنی این که آنها با طی کردن و قدم برداشتن در مسیر سلوک به سوی خدا، در دریاهای علم و معرفت به خدا غرق شدند. این علم و معرفت همان حیرتِ در ذات حق است که منتهای وصل و به معنای فنای در ذات اوست. این ها توضیحات قیصری از عبارت ابن عربی است که در ادامه آن هم تعبیر “فأدخلوا نارا” در آیه ی شریف را اینگونه توضیح می دهد:
أی فأدخلوا في نار المحبة و الشؤق حال كونهم في عين الماء (شرح فصوص الحکم-146) یعنی آنها را در آتش محبت و شوق داخل کردند، با آنکه در چشمه ی آب بودند. انوار سبحات وجه حق بر آنان مستولی شد. در نتیجه در چشمه ی علم به خدا فانی شدند و مقصود از آب و دریا، علم است؛ چون آب صورت و جلوه علم می باشد!

به نظر نمی آید که این سخنان احتیاج به نقد و بررسی تفصیلی داشته باشد؛ چون هم مخالف صریح عقل است و هم مخالف قرآن. آیا پرستش بت ها با این توجيهات قابل قبول و موجه می شود؟! آیا می توان پذیرفت که هر کس هر چه را می پرستد، در واقع خدا را عبادت می کند؟! آیا هیچ کافر و مشرکی در عالم نبوده و نیست ؟! این همه اصرار انبيا و قرآن کریم بر توحید خداوند و نفی عبادت غیر او، چه معنا دارد؟ اصلا پیامبران برای چه مبعوث شدند؟ آیا بعثت ایشان برای آن بوده که به بت پرستان بگویند: خدا را فقط در صورت بت های خود نبینید؛ بلکه او را در همه جلوه های دیگرش هم بپرستید؟!



آیه “وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا” را هر عرب زبانی تلاوت می کند، چنین می فهمد که «قضی» به معنای «أمر» است؛ یعنی پروردگارت امر قطعی و حکم جزمی نموده که جز او را نپرستید و نیز امر فرموده که به والدین احسان کنید.

این قضاء قضای تشریعی و به معنای امر خداست؛ نه حکم تکوینی خدا که وقوع آن تخلف ناپذیر است. شاهد قطعي ما یکی عقل است که انسان ها را در عبادت کردن و عبادت نکردن خدا مختار می داند، نه مجبور؛ و دوم خود آیه هم قرینه ای دارد که نشان می دهد نمی توان آن را به معنای تکوینی گرفت. “بالوالدين إحسانا” قرینه بر این است که قضای خداوند در این جا به معنای امر تشریعی و فرمان اوست.


آیا می توان گفت که حکم تکوینی خدا به احسان به والدین تعلق گرفته است؟! یعنی همه پدر و مادرها توسط فرزندانشان حتما و لزوما مورد احسان قرار می گیرند؟! روشن است که آیه ی شریف چنین معنایی نمی دهد و قسمت اول آیه هم همین طور. عبادت شدن خدا هم یک دستور تشریعی است که می توان با آن مخالفت کرد و چون خدای متعال بندگانش را با اوامر و نواهی اش امتحان می کند، به آنها دستور فرموده تا وسیله آزمایش ایشان باشد. به هر حال معنای آیه روشن است و آنان که سعی می کنند آن را به غیر معنای صحیحش حمل کنند، در واقع عقائد نادرست خود را تحمیل به قرآن کریم می کنند و به تفسیر به رأی گرفتار می شوند.

برگرفته از کتاب توحید(دفتر سوم)،سیدمحمد بنی هاشمی،صفحه248

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *