مساوات در آفرینش با دمیدن روح

یکی از موضوعات مهم در خصوص انسان، مساوات افراد نوع انسانی در کیان و حقیقت انسانی است، یعنی چنانکه در بعد تن همه افراد انسانی ویژگی نوع انسانی دارند، در بعد روحی نیز همه انسان ها دارای روحی انسانی هستند، که آفرینشی پیش از بدن داشته، هنگام تشکیل بدن به بدن تعلق گرفته است. این چگونگی در همه -از کودک یک روزه تا پیرمرد 90 ساله- یکسان است. و هرگز چنین نیست که روح انسان ها نتواند به کمال روح انسانی برسد، و فقط انسان هایی بسیار اندک و انگشت شمار و در سنینی خاص دارای روحی انسانی گردند ، و اکثریت قاطع ابناء نوع بشر در مرحله ای پائین تر و نازل تر از مرحله روح انسانی باقی بمانند و به مقام و مرتبه انسانیت نرسند.

آنچه از قرآن کریم و احادیث بدست می آید ، یکسانی و مساوات افراد در حقیقت انسانیت است که به چگونگی بدن و والایی روح انسانی آنها بستگی دارد . این تعبیر قرآنی که میگوید : «فإذا سويته ونفخت فیه من روحی…هرگاه او ( بدن انسان ) را نیک پرداختم و از روح خود در او دمیدم ….. » (حجر-29)، درباره همه افراد انسانی صادق است ، و”نفخ روح خدایی” ( با توجه به معنای آن ) در همه یکسان است ، همچنین آیه «ثم أنشأناه ځلقة اخر .. و سپس آن ( بدن ) را آفرینشی دیگر دادیم … (مومنون-14) ، به تفسیر امام باقر «ع »، این آفرینش دیگر ، دمیدن روح است . در سخن امام علی (ع ) نیز برابری و یکسانی روح انسانی در همه افراد ، چنین تبين گشته است : «ځلق الانسان ذا نفس ناطقة”(سفینه الابحار-1-48) انسان با نفس ناطقه و روحی انسانی آفریده شد . این نفس ناطقه در همه انسانها ، و در هر موجودی که مصداق انسان باشد هست . و انسانیت انسان به آن است.

همچنین ، از این تعبیرات قرآنی ، دوگانگی روح و بدن و استقلال روح، بخوبی روشن می شود ، و هیچگونه تردیدی باقی نمی گذارد . تعبیر قرآني «ثم أنشأناه خلقا أخر …» ، در بیان رشد جنین انسانی در رحم مادر ، از آفرینش حقیقتی غیر مادی و مستقل از بدن خبر می دهد ، و روشنگر این حقیقت است که بدن انسان ، هنگامی که در رحم تشکیل یافت ، با تعلق حقیقتی متمایز از بدن ( خلقا آخر- یعنی روح ) خلقت دیگری می یابد . و در همان زمان تکامل جنین انسانی ، این خلقت دیگر انجام می یابد ، نه در دوران چهل سالگی . نیز تعبیر بسیار گویای ،” نفخ فيه” ، و”نفخت فيه” ، با صراحتی تردیدناپذیر از روح مستقل و جدای از بدن سخن می گوید.


همچنین ، از این تعبیرات قرآنی ، دوگانگی روح و بدن و استقلال روح، بخوبی روشن می شود ، و هیچگونه تردیدی باقی نمی گذارد . تعبیر قرآني «ثم أنشأناه خلقا أخر …» ، در بیان رشد جنین انسانی در رحم مادر ، از آفرینش حقیقتی غیر مادی و مستقل از بدن خبر می دهد ، و روشنگر این حقیقت است که بدن انسان ، هنگامی که در رحم تشکیل یافت ، با تعلق حقیقتی متمایز از بدن ( خلقا آخر- یعنی روح ) خلقت دیگری می یابد . و در همان زمان تکامل جنین انسانی ، این خلقت دیگر انجام می یابد ، نه در دوران چهل سالگی . نیز تعبیر بسیار گویای ،” نفخ فيه” ، و”نفخت فيه” ، با صراحتی تردیدناپذیر از روح مستقل و جدای از بدن سخن می گوید.


نیز روشن است که « نفخ » ، به شکل صوری و معنای متداول ، در آنجا مفهومی ندارد . شاید این تعبیر ، تعبیری تمثیلی است ، یا حقیقت آن برای ما روشن نیست ، و به معنای آغاز حیات انسانی و روح بخشیدن به بدنی است که حیات سلولی یافته است ، و این روح از آغاز تکامل جنینی و تشکیل بدن آدمی ،به بدن تعلق می گیرد. این گونه تعبیرهای قرآنی و حدیثی حقیقت دیگری را نیز روشن می سازد و آن اینکه روح انسانی در همه آحاد انسانی وجود دارد و انسان ها از دوران پیش از تولد صاحب چنین روحی خواهند شد.

منبع:الحیات-جلد7-صفحه71،72

پاورقی:

نظر ائمه طاهرين «ع »، درباره «نفس» ، این است که نفس ( یا روح انسانی ) ، مجرد نیست ، یعنی : دارای تجردی از نوع تجردی که فلاسفه اظهار می دارند نیست . خوب است در این مقام سخن جناب ملا محسن فيض کاشانی (م: ۱۰۹۰ ق ) را نقل کنیم . ایشان مؤلف مهمترین کتاب حدیثی شیعه ، یعنی کتاب « وافي » است ، که در ۲۴ جلد بزرگ انتشار یافته است . فیض کاشانی از متبحران در فلسفه و عرفان و اخلاق و فقه است . سخن وی بیانگر نظر وحیانی و منطق اوصیایی ، در شناخت روح است ؛ با همه نیروی ادرا کی ، در آن ، دقت کنید:
« المراد بالروح هنا، مايشير الإنسان إليه بقوله: «أنا»، اعنى النفس الناطقة. وقد تحير العقلاء في حقيقتها. و المستفاد من الأخبار، عن الأئمة الأطهار – سلام الله عليهم – كما يأتي، أنها شبح مثالی على صورة البدن؛ وكذلك عرفها المتألهون بمجاهداتهم، وحققها المحققون بمشاهداتهم؛ فهی ليست بجسمانی محض ولا بعقلانی صرف، بل برزخ بين الأمرين، ومتوسط بين النشأتين، من عالم الملكوت».
. مقصود از روح در اینجا چیزی است که انسان از آن به «انا- من» تعبیر می کند ، یعنی نفس ناطقه ( انسانی) که اندیشمندان در فهم حقيقت آن سرگردانند ؛ آنچه از احادیث ائمه اطهار بدست می آید این است که نفس ، ( روح ) شبحی مثالی است ، دارای صورت و شکل بدنی . نفس را متألهان با مجاهدات خود ، و محققان با مشاهدات خویش نیز اینگونه شناخته اند ؛ پس نفش جسم محض نیست ، و مجرد صرف ( و تام ) نیز نیست ؛ بلکه برزخی است میان تجرد تام و جسم کاملا مادی ، و حد میانه ای است میان دو وجود ، و از عالم ملکوت است .(الوافی-ج24-ص244)


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *